۱۳۹۲ بهمن ۱۷, پنجشنبه

رازهای افشا شده جمهوری مرگ (2)

ما همواره از شکنجه ها و جنایات هولناک جمهوری اسلامی طی سالهای پیش شنیده ایم، شاید بهترین منبع برای پی بردن به این جنایات اعترافات خود عاملان این رژیم باشد که یکی از آنها سرمست اخلاق تابنده اهل شيراز، که تا اواسط سال ٦٨ به عنوان يکي از عوامل ويژه اطلاعات سپاه پاسداران در استان فارس مشغول به کار بود.وی که يکي از چهره هاي قابل اعتماد اين ارگان در جنوب کشور محسوب مي شد و در حمله به مراکز مجاهدين در سالهاي اول بعد از انقلاب، دستگيري هواداران مجاهدين و ساير مخالفان رژيم، و نيز شکنجه و اعدام اين افراد شرکت مستقيم داشت. به گفته خودش در بازجويي از زندانيان سياسي در تمامي شنکجه گاههاي استان فارس و نيز بسياري شهرستانهاي ديگر نقش اساسي داشته و شخصا شاهد فجيعترين جنايات بوده است.
وي مي گويد مطالبي که در اين گزارشات آمده بخش بسيار کوچکي از مشاهدات و اطلاعات او مي باشد. نمونه هاي بسياري از شکنجه ها وجود دارد که خود من در آن بودم و هم شاهد بسياري از نمونه هاي تجاوز بودم. بارها شاهد تجاوز به دختران ٨ ساله تا زن ٥٠ ساله بودم. حال چند نمونه از شکنجه ها که همين الان در زندانها رواج دارد و چند نمونه تجاوز را بازگو مي کنم:
8- درآوردن چشم:
بيشتر در مورد کساني بکار مي رود که سعي مي کنند با چشمان خود حرکات نگهبانان و شکنجه گران و مسئولين زندان و ديگر زندانيان را در نظر داشته باشند و از اين موارد زياد داشتيم که اين کار را شکنجه گران غار درست کردن در صورت مي ناميدند. يکي از هواداران مجاهدين که همه را زير نظر داشت تا به کساني که آزاد مي شوند، بگويد که مشخصات زندانبانها را به بيرون ببرند، توسط دادستان و آخوند کثيف رسولي که به حاجي رسول معروف بود و از شکنجه گران معروف زندان بود، به اتاق شکنجه برده شد و با دستگاه معروف که از خارج وارد شده بود چشمان او را از حدقه درآوردند و بجاي آن باروت ريختند داخل چشمش و چند روز بعد هم در ملأ عام با چشمان بسته اعدامش کردند. از اين موارد من زياد ديدم.
9- درآوردن کليه:
نوع ديگر اين شکنجه ها درآوردن کليه زنداني بود. به اين صورت که اگربسيجي يا حزب اللهي کليه اش از کار مي افتاد و کسي را مي خواستند اعدام کنند مي آمدند مشخصات خوني او را با آن يکي مطابقت مي دادند و دو سه روز مانده، اين عمل توسط بيمارستان مخصوص اطلاعات سپاه انجام مي گرفت.
10- ممانعت از خواب:
اين شکنجه به سه صورت انجام مي گرفت: ايستاده ، نشسته در حالت چمباتمه و حالت کلاغ پر برروي دو کف پادر حالت ايستاده زنداني را با زنجير مي بستند که اين خود به دو روش انجام مي شد، يکي بوسيله نگهبان که آماده بود تا زنداني چرت بزند با شلاق بکوبد روي سرش و نوع ديگري که بيشتر در اتاق شکنجه به کار مي رفت، اين بود که زنداني را مي بستند و هر ١٠ دقيقه يک بار سوزنهايي که بوسيله دستگاه روي نقطه بخصوصي از بدن تنظيم مي شد در بدنش فرو مي رفت و اگر چرت مي زد بازهم آن سوزنها بطور خودکار بيدارش مي کردند. نمونه ديگري در رابطه با ايستادن و بي خوابي داشتيم که فرد تحت شکنجه در بدو بازداشت در چندين نوبت مورد شکنجه بي خوابي در دستگاه سوزن زني قرار مي گرفت و بعد از مدتها جاي سوزنها عفونت کرده بود و در حالي که پرونده اش جهت پي گيري به اداره اطلاعات سپاه رفته بود، گفتند همان شب اعدامش مي کنيم و او را آن شب اعدام کردند و به خانواده اش اطلاع دادند که بيايند جسد او را تحويل بگيرند، حدود يک ماه از اعدام او نگذشته بود که حکم آزادي او آمد.
بي خوابي در حال چمباتمه زدن به دو صورت انجام مي گيرد: در يک نوع آن دست و پاي زنداني را دست بند زده و نزديک خود نگهبان بند قرار مي دهند که نگهبان با لگد و شلاق نمي گذارد او بخوابد. در نوع ديگر که در يک مکان ثابت انجام مي شود زنداني را در يک مکان ثابت قرار مي دهند و هر چند دقيقه يک بار توسط يک پمپ خودکار برقي روي سرش آب سرد ريخته مي شود. در اين زمينه نمونه هاي زيادي داشتيم و اين عمل بيشترشبها و روزهاي سرد زمستان انجام مي گيرد.
نوع سوم محروميت از خواب به اين صورت بود که دستگاهي درست کرده بودند در اتاق شکنجه قرارداشت و پاهاي زنداني را در اين دستگاه قرار مي دادند بصورتي که نه مي توانست بلند شود و نه مي توانست بنشيند و دستهاي او را هم از پشت به هم دستبند مي زدند که موارد زيادي از اين نوع شکنجه داشتيم.
11- سوزاندن:
زنده سوزاندن زنداني به چهار صورت انجام مي گرفت. يکي در سلول بود و نوع ديگر در محوطه مخصوص اين کار در مورد کساني انجام مي شود که در بازجويي دروغ بگويند. يادم مي آيد يک روز صبح که مي آمدم دوستم گفت مي داني که چه شده گفتم نه. گفت فلان سلول در فلان بند ديشب آتش گرفته و زنداني آن سوخته و خاکستر شده. مدتها از اين قضيه گذشته بود و يک روز وقتي با مجيد تراب پور به مأموريت مي رفتيم از او راجع به اين مسئله پرسيدم و گفت که آن سلول را حسن بي بي آتش زد. پرسيدم چطور؟ گفت با ريختن بنزين در سلول و بعد پرت کردن کبريت به داخل آن. گفتم چرا تيربارانش نکردند و او پاسخ داد: آخر او سر بچه ها را کلاه گذاشته بود و بايد مي سوخت.
آتش زدن در محوطه به اين شکل بود که در يک محوطه باز در پشت زندان روي زنداني بنزين مي ريختند و بعد او را آتش مي زدند.
سوزاندن بوسيله مايعات داغ مانند روغن و مايعاتي مثل الکل و اسيد خالص هم بسيار رايج بود و مخصوصا براي کساني استفاده مي شد که هروقت شکنجه مي شدند بعد فرياد مي زدند مرگ بر پاسداران و خميني. يادم مي آيد که يک نفر بودکه هميشه با صدايي بلند در بندش سرود سازمان را مي خواند که همه ما را عصباني کرده بود و ديگر نمي توانستيم تحمل کنيم و هرچقدر او را مي زديم و شکنجه مي کرديم فايده نکرد و يک روز توانگر و بانشي آمدند گفتند ما مي توانيم او را آدم کنيم که مجيد گفت هنوز حکم اعدامش نيامده گفت ما هم کاري مي کنيم تا آن موقع حتي حرف هم نتواند بزند و همان روز رفتند و حدود يک استکان اسيد خالص در دهان او ريختند که نيم ساعت هم نکشيد که کشته شد.
12- مسدود کردن مجاري ادرار:
اين کار بيشتر روي زندانيان مرد انجام مي شد. به اين صورت که سه جاي دستگاه تناسلي را بوسيله کش مخصوص مي بستند که ادرار نيايد و سپس زنداني را مجبور به خوردن آب و چاي مي کردند. خيلي خوب يادم هست يک روز يک نفر را هر کاري مي کردند اعتراف نمي کرد و سپس مجاري ادرار او را بستند و به او چاي و آب داده بودند و با دستان بسته براي بازجويي بردند و آنقدر به او فشارآمده بود که سرانجام به رژيم يک سري اطلاعات کذب مي دهد و مجراي ادرار را باز مي کنند ولي بعد که ميفهمند دروغ گفته مجاري ادرار او را مي بندند و با شيشه او را مورد آزار جنسي قرار مي دهند و هيچ غذايي هم به او نمي دهند . اين زنداني کمتر از دو روز بعد مرد.
13- شکنجه به خرده شيشه:
در کف سلول زنداني خرده شيشه مي ريختند و زندانی را مجبورش مي کردند روي آنها غلط بزند يا راه برود.
14- تجاوز:
اينکار به دو روش انجام مي شد: بوسيله اشياء يا بوسيله شکنجه گران. تجاوز اشياه بيشتر رويمردان و تجاوز پاسداران روي زنان زنداني و دختران انجام مي گرفت. اين کار بطور روزمره جريان داشت و نمونه هايش خيلي زياد است. زماني که مي خواستند به دختران تجاوز کنند، او را وارد سلول مي کردند و بعد وارد سلول مي شدند و او را مي بردند اتاق شکنجه و بعد آمپول بيهوشي مي زدند و به او تجاوز مي کردند و يا اينکه آنقدر او را شکنجه مي نمودند تا بيهوش شود و بعد تجاوز مي کردند و زماني که مي خواستند زن يا دختري را شکنجه کنند، او را عريان مي کردند و با اين کار احساس راحتي مي نمودند. مثلا در يک نمونه ديگر يک دختر را با مادرش آورده بودند که اولين شب يکي دو نفر از شکنجه گران مي روند و به آنها مي گويند که شما بايد آمپول بزنيد چون هرکس وارد اين زندان شود امکان دارد مريضي داشته باشد که به شما سرايت کند و آنها آمپول مي زنند ولي آمپول بيهوشي بوده و به آنهاتجاوز مي کنند که بعد از اينکه به هوش مي آيند و متوجه مي شوند هر دو خود کشي کردند.
دختران زنداني قبل از اعدام حتما بايد مورد تجاوز قرار گيرند. به اين صورت که مي آيند اسامي پاسداران تيم اعدام و مسئولين زندان را مي نويسند و توسط آخوند جنايتکار زندان قرعه کشي مي شود و شب آن دختري که بايد مورد تجاوز قرار بگيرد بوسيله آمپول بزور تزريق بهش مي کردند و بعد که بيهوش مي شد آن متجاوزي که نامش مشخص شده بود مي رفت و جنايت خود را اجرا مي کرد و فردا هم توسط آخوند عقيدتي سياسي زندان يک قباله که آنجا زياد داشتند براي او تشکيل مي دادند و با يک جعبه شيريني مي بردند مي دادند در خانه شان! 
به امید آن روزی که هر حکومتی که در ذات خود ظلم و ستم دارد، از بین برود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر